بارقه

روزنه ای به سوی نور

بارقه

روزنه ای به سوی نور

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «راهیان نور» ثبت شده است

۲۵ارديبهشت


 

بسم الله الرحمن الرحیم 

نامش نرگس بود. بنا به گفته مادرش و به دلیل خوابی که در دوران بارداری دیده بود؛ او را هدیه امام عصر(عج) می‌دانست. وقتی از خواب بیدار می‌شود و رویای شیرینش را برای همسر بازگو می‌کند،  تصمیم می‌گیرند که نام مادر بزرگوار امام زمان(عج) را برای نوزادشان برگزینند. همین یک رویا برای مادر کافی بود تا بفهمد که بین او و بقیه فرزندانش تفاوتی وجود دارد. هر زمان به قیافه معصومانه‌اش می‌نگرد، آن رویای شیرین برایش مجسم می‌شود. 
خانم دهقان و خانواده‌اش نیز از همسفرانِ راهیان نور ما بودند. خانمی متدین که در سن ٣٩ سالگی، شش فرزند داشت. با وجود تعداد زیاد بچه‌ها، دغدغه‌اش تربیت دینی و سیاسی آنها بود. دختر کوچکش نرگس خانم که حدودا ٨ ساله بود، در طول سفر دستیار مادر بود و از برادران کوچکترش مراقبت می‌کرد. او هم دختری بانمک و با حجابی بسیار کامل و محکم بود. 
آن روز در مسجد شهر بروجرد مشغول گفت و گو با نوۀ خانم میان بالا بودم که از طرف آقایون برای تحویل گرفتن غذا، فراخوانده شدم. به کنار پرده رفته، غذاها را تحویل گرفتم و همراهِ دیگر خادمانِ بخش خواهران، مشغول توزیع غذا شدیم. در حال پخش غذا بودیم که از بلندگوی مسجد اعلام شد: "یک ساعت پیدا شده، متعلق به هر کسی هست، با دادن نشانی تحویل بگیرد." 
دقایقی بعد نرگس خانم نزد من آمد و گفت: خاله، ساعت منم گم شده، بندش هم قرمزه، میشه از مسئول کاروان سوال کنی تا ببینم ساعت منه یا نه؟
گفتم: عزیزم، الان سرم خیلی شلوغه. اصلا تو خودت بچه‌ای، اشکالی نداره که بری قسمت آقایون. برو و خودت با دادن نشونی اونو تحویل بگیر. 
با نگاهی آکنده از شرم و حیا گفت:"مننننننن؟! اصلاًننننننننن! من دوست ندارم برم بین آقایون.🤭 
عکس‌العملش برایم زیبا و دلنشین بود. کودکی بیش نبود ولی حیا و عفتش ستودنی و نام نرگس برازنده‌ قامتش بود.

✍️بارقه