بارقه

روزنه ای به سوی نور

بارقه

روزنه ای به سوی نور

آخرین نظرات
۲۷مهر
 
دیشب غزه با اشک رباب هایش، غبار غم از چهره زدود!
 
#طوفان_الاقصی 
#ندای_غزه
#امت_واحده
۲۶مهر

 

 

به کدامین گناه؟!
آنها فقط منتظر دارو بودند؛ موشک چرا؟!


#ندای_غزه
#طوفان_الاقصی 
#بیمارستان_المعمدانی

 

۲۵مهر
 
🖊سازمان حمایت از حقوق حیوانات (RSPCV) طی بیانیه‌ای اعلام کرد:
«درنده خویی، ذاتی برخی حیوانات است و محکوم کردن این حیوانات به سبب این ویژگی ذاتی، نقض حقوق حیوانات است. صهیون‌ها هم از این دسته‌اند».
 
#طوفان_الاقصی
#غزه
۲۳مهر
 
 
دیشب غزه سر در گوشم با دلی پرغصه از شیرینی‌ها و تلخی‌های روزگارش گفت...
قصه‌های پرغصه‌اش را اینگونه روایت کرد:
«رژیم غاصب اسرائیل با نقض آشکار پیمان اسلو در مقابل چشم جهانیان، عملا فلسطینی‌ها را در موضع ضعف قرار داد... 
حقیقتا قلوه سنگ‌ها دیگر قدرت بازدارندگی نداشت و این جنگ نابرابر، شهر را فرسوده کرده بود. سالها بود که چشم به راه بودم، چشم به راه طوفان... شهر برای ادامه حیاتش به ابابیل‌هایی نیاز داشت تا خونی تازه در رگهایش جاری شود.»
او دردهایش را نجوا می‌کرد و من، مسرور از قدرت طوفان، شبنمی از باران را بر چهره‌ام حس می‌کردم... 
باران نبود اما...
اشک های غزه بود که بر صورتم جاری می‌شد و دردهایش را روایت می‌کرد؛
از مادر بارداری گفت که پس از بمباران شهر با وضع فجیعی بچه‌اش را سقط کرد... 
از نوزادانی که در دم جان دادند... 
از ضجه مادران طفل مرده... 
از دخترکان یتیم شده... 
از کمبود دارو و جیره‌بندی شدن مواد غذایی... 
از قربانیان مظلوم و معصوم بمب‌های فسفری...
از طفلی که به سینه مادر چسبیده بود و هر دو غرق در خون به آسمان پر کشیدند... 
و از عروسی که با لباس عروس رهسپار خانه ابدی شد... 
دستم را روبروی دهانش گرفتم و گفتم؛
 «بس است دیگر....!
توان شنیدن ندارم.»
 
 
۲۲مهر
 
طوفان با گروه حماس...
سونامی با قوم فارس...
یکی «بسم‌الله»...
یکی «والسلام».
۲۲مهر

آقای نژاد برتر! 
ما را به خیر تو امیدی نیست، شر مرسان.

 

۲۰مهر
 
حساب و شمارش بلدی، بانو...؟! 
آمار قلب‌هایی که لرزوندی و خانه‌هایی که ویران کردی، چنده؟!
یادت نره؛ 
دنیا دار مکافاته، با هر دست بدهی، با همون دست پس می‌گیری.
منتظر باش، همون دلایی که لرزوندی، لرزشی میشه و خونه آرزوهاتو زیر و رو می‌کنه.
 
#پوشش_عفیفانه 
#حجاب_قانونی 
 
 
۲۵شهریور
 
دلگیر از غروب جمعه راهی جمکران شد دلم...
 همهٔ شهر میلِ باریدن داشت، میل  سخن گفتن اما نه... 
 
از موکب های عزا، فقط داربستی باقی مانده بود.
 
۲۴شهریور
 
دیشب وقت سحر...
 جاده حرم _جمکران، شمیم نرگس را تنفس می کرد... 
او غایب نبود...
۲۳شهریور
 
دیشب هوای شهر بارانی بود؛ 
دل من هم
علت را جویا شدم؛ گفت: بزم روضه ها برچیده شد.