بارقه

روزنه ای به سوی نور

بارقه

روزنه ای به سوی نور

آخرین نظرات

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

۰۱مرداد
زیر لب زمزمه می‌کنم؛ آه از کربلا! آه از کربلا!
دخترکم خوابیده و شیشه شیرش را محکم چسبیده است. 
به صورتش زل زده‌ام؛ قطرات اشک آرام آرام بر پهنای صورتم می‌غلطد و در بالش فرو می‌رود. 
تصاویر کودکان قحطی زده غزه، به شدت منقلبم کرده است:
پدری که جسد طفل معصومش را شتابان می‌برد تا به دل سرد خاک بسپارد. جسد که نه، گویی سالها از مرگش گذشته و نصیبش از تن کودک، بیش از مشتی استخوان نیست.
مادری که در تلاش است بدن نحیف دختر جوانش را روی تخت بیمارستان جابجا کند. از او نیز جز پوست و استخوان نمانده است...
برای دل خودم روضه می‌خوانم؛ شاید اندکی آرام شود. 
عجب روضه‌ی مجسمی!!!
می‌گویند: عاشورای دیگری در حال رقم خوردن است؛
کربلا، غزه است، 
یزیدیان، سربازان صهیونیست،
و کودکان و زنان و مردانی بی‌گناه، در حصر مطلق.
راستی، به کجا باید فرار کرد تا صدای العطش و ناله‌های الجوع کودکان غزه را نشنید؟!
وجدانم می‌گوید: جایی در این عالم نمی‌یابی که صدای مظلومیت غزه بدانجا نرسد؟!
و من با دلی شکسته، دست به دعا برمی‌دارم و زمزمه می‌کنم: 
خدا کند نباشم و عصر عاشورای غزه را نبینم.🥺