بارقه

روزنه ای به سوی نور

بارقه

روزنه ای به سوی نور

آخرین نظرات

۲۹ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

۳۱مرداد

 

 

در حال عبور از باغ راه اِرَم بودم که پوشش نامناسب دو خانم جوان توجهم را جلب کرد. آنها کنار پله‌های پاساژ الغدیر نشسته و مشغول گپ زدن بودند. با فاصله کمی از آنها، دو پسر جوان به تماشای این عروسک‌های بزک کرده نشسته بودند. جلو رفتم و گفتم: "لطفاً پوشش خودتونو درست کنید." 
 بعد از تذکری ساده به راهم ادامه دادم که یکی از آنها صدایم زد و گفت: "ببخشید خانم، کمی صبر کنید."
 به سمتشان برگشتم و گفتم: "بفرمایید در خدمتم."
یکی از آنها گفت: "شما چکاره‌اید؟"
پاسخ دادم؛ یه آمر. 
گفت: "مگه پیامبری که به ما می‌گی چکار کنیم و یا نکنیم." 
گفتم: "امر به معروف صرفا وظیفه پیامبر نیست، هر انسانی موظفه نسبت به منکراتی که می‌بینه، تذکر بده. " 
با لحن تندی گفت: "خب منم الان به شما میگم: کشف حجاب کنید، این چادری که به خودتون پیچوندین چیه، حال آدم رو بد می‌کنه؟"
به آرامی گفتم: "مگه شما خدایی که حکم جدید صادر می‌کنی؟" 
پاسخ داد: "ببین این محدوده حریم خصوصی من و دوستمه. شما حق نداری به حریم خصوصی ما تجاوز کنی!"
به آنها گفتم: " جامعه حریم عمومیه نه حریم خصوصی. حریم خصوصی داخل خونه است و اونجا هم هر کاری کنی کسی متعرض شما نمیشه."
او که هر لحظه عصبانی تر می‌شد یکدفعه صدایش را بلند کرد و برای جلب توجه اطرافیان بر سرم فریاد کشید و گفت: "اگه شما چادریها نبودین، ایران گلستان می‌شد."
در حالی که از شیوه برخوردش به شدت شوکه شده بودم و کمی هم از بی‌آبرویی درآوردن ترسیده بودم، بی‌خیال شده و رفتم.
فقط جای تعجب است که اگر آن روز من بر سر زنان بدحجاب فریاد کشیده بودم، این روزها فیلمِ برخوردِ تند من در فضای مجازی دست به دست می‌شد و خودی و غیر خودی، رفتارم را قضاوت و محکوم می‌کرد ولی نمی‌دانم چرا وقتی قصه برعکس می‌شود؛ نه دوربینی است نه...

 

۳۰مرداد

 

 

نقل شده هیئتی از بزرگان مدینه به سرکردگی عبدالله بن حنظلۀ غسیل الملائکه راهی شام شدند. آنها بعد از سفری طولانی به شام رسیده، به دربار یزید رفتند و مدتی در آنجا ماندند. رفتار و کردار یزید و درباریان به شدت برایشان عجیب و بغرنج بود و تازه آن موقع فهمیدند که قضیه از چه قرار است!
 فهمیدند که حسین بن علی حق داشت با چنین شخصی بیعت نکند!
 آنها با کوله‌باری مملو از غم و اندوه به مدینة الرسول برمی‌گردند. مردم سراسیمه و مشتاقانه منتظر خبرهای جدید از شام و دربار خلیفه به استقبالشان می‌روند. 
یکی پرسید: چه دیدید؟
 گفتند: همینقدر به شما بگوییم، مدتی که در شام بودیم، دعا می‌کردیم که به غضب خدا گرفتار نشویم و از آسمان بر ما سنگ نبارد.
 شخص دیگری گفت: مگر آنجا چه خبر بود؟ 
گفتند: ما با خلیفه‌ای روبرو شدیم که علنا شراب می‌خورد، قمار می‌کرد، سگ‌بازی و یوز‌بازی و میمون‌بازی می‌کرد. او حتی با محارم خود هم زنا می‌کرد. 
سپس عبدالله بن حنظلۀ غسیل الملائکه رو به مردم مدینه کرد و گفت: "شما چه قیام کنید یا نکنید من قیام می کنم ولو با این هشت پسر خودم."
اتفاقا همینطور هم شد و در قیام حره علیه یزید، ۸ پسرش را قبل از خودش راهی میدان کرد و بعد از شهادت ٨ فرزندش، خودش نیز به شهادت رسید. 

 

شهید مطهری(رضوان الله علیه‌) بعد از نقل این داستان به نکته ظریفی اشاره کرده، می‌گوید: "عبدالله بن حنظله دو یا سه سال پیش از اینکه اباعبدالله از مدینه خارج شود کجا بود؟!
 او آن روز آگاه نبود، بصیر نبود. باید حسین(ع) کشته بشود تا جهان اسلام تکان بخورد و تازه عبدالله بن حنظله و صدها نفر دیگر مثل او در مدینه، کوفه و جاهای دیگر چشمشان باز شود و بگویند حسین(علیه السلام) حق داشت که چنین حرفی زد.

📚حماسه حسینی،شهید مطهری، ج١، ص۷۳_۷۴، با کمی ویرایش

 

۲۹مرداد

 

📌چرا نهضت ابا عبدالله(ع) به عنوان یک نهضت مقدس و بی نظیر در دنیا شناخته می شود؟

🔹اولین شرط یک نهضت مقدس این است که منظور و هدف آن شخصی و فردی نباشد بلکه کلی، نوعی و انسانی باشد.
تاریخ گواه است که قیام امام حسین(ع) به خاطر انسانیت، حق وحقیقت، توحید، عدالت و مساوات بوده است.

 

🔹شرط دوم برای اینکه قیامی مقدس باشد، این است که آن قیام با بینش، درک و بصیرت قوی همراه باشد. 
یعنی؛ یک وقت مردم اجتماعی خودشان در غفلت، بی‌خبری و جهلند، آنگاه یک فرد بصیر، چیز فهم و با درک پیدا می‌شود که درد مردم را از خودشان بهتر می‌فهمد سپس بیست سال، سی سال، پنجاه سال که می‌گذرد تازه ملت بیدار می‌شود. مردم مدینه آن روز درک نمی‌کردند، روزی فهمیدند یزید چه کسی است و خلافت یزید یعنی چه که حسین بن علی(ع) کشته شده بود بعد تکان خوردند که چرا حسین بن علی کشته شد؟!

 

🔹 شرط سوم برای اینکه نهضتی مقدس باشد، این است که تک باشد، فرد باشد. 
 یعنی؛ برقی باشد که در یک ظلمت کامل بدرخشد، ندایی باشد در میان سکوت‌ها، حرکتی باشد در میان سکون‌های مطلق.
 یعنی در یک شرایطی که خفقان جامعه را فرا گرفته، مردم قدرت حرف زدن ندارند، تاریکی و ناامیدی مطلق است، یک مرتبه یک مرد پیدا می‌شود و سکوت را می‌شکند، سکون‌ها را از بین می‌برد، برقی می‌شود و در میان ظلمت می‌درخشد.

منبع: حماسه حسینی، ج١، ص۷۰_۷۵، باویرایش

 

۲۸مرداد

 

ذکر عطش حسین«ع»، دریایی از اشک بر بستر تاریخ روان کرده است، اما...
اما اشک، زمانی قیمتی می‌شود، که حاصلش تربیت انسانی هم‌وزن و هم‌سنگِ ابوالفضل و بُریر و زهیر باشد؛
انسانی که در غبار فتنه‌ها، آبی می‌شود برای فرو نشاندن غبار و امام حق را می‌شناسد و می‌شناساند تا خلق را از فتنه برهاند و جمعی را لبیک‌گوی امام حق گرداند.

 

۲۶مرداد

 

‌﷽

دوستی می‌گفت:" برای اجاره منزل به یکی از بنگاه‌های املاکی محله رفتم. بنگاه دار با کمال بی‌شرمی گفت: ٣ میلیون جدای از حق کمیسیون می‌گیرم و درعوض قیمت رهن رو برات از ٨٠ به ٦٠ تبدیل می‌کنم...!! 
از پیشنهادش صرف نظر کرده، رفتم ولی بدانید که؛
این روزها تخلف و دلالی‌ در بنگاه‌های املاکی بیداد می‌کند!!
این روزها خودپرستی و منفعت‌طلبی جای مهربونی و همدلی رو گرفته!!"

 

متأثر شده و گفتم: به خدا بسپار که "ظلم و تجاوز به مردم، یکی از سه گناهی است که مجازاتش در همین دنیا دامنگیر آدمی می‌شود."١ 
١_بحار الانوار، ج ٧٤، ص ٧٤

 

۲۴مرداد


 از دعوت کنندگان حسین(ع) بودم
ولی
غش در معاملات؛
پای رفتنم را لنگ کرد!!

 

💬کوفی زاده

۲۴مرداد


به حسین بن علی (ع) ارادت داشتم،
ولی؛
نجواهای پنهانی‌ با نامحرم،
زنجیری شد بر گردن ارادتم.

 

💬کوفی‌زاده

 

۲۴مرداد


‌‌

پسر پیغمبر را در محاصره لشکر حرامیان دیدم، 
اما
افسوس که گناهان زبان،
 مهر سکوت شد بر لبانم!

 

💬کوفی زاده

۲۳مرداد

 

 

 

✍️ریشه و منشأ روضه‌های دروغ چیست؟ و از چه زمانی روضه‌های دروغ به مجالس حسینی راه پیدا کرد؟

 

شهید مطهری‌(رضوان الله علیه) می گوید:
"کتاب معروفی است به نام "روضة الشهدا" که نویسندۀ آن ملاحسین کاشفی است... ملاحسین مرد ملا و باسوادی بوده و کتابهایی هم دارد و صاحب انوار سهیلی است. تاریخش را که می خوانیم معلوم نیست شیعه بود یا سنی و اساساً مرد بوقلمون صفتی بوده است؛ بین شیعه‌ها که می‌رفته، خودش را شیعه صددرصد و مسلم معرفی می‌کرده و بین سنی‌ها که می‌رفته، خودش را حنفی نشان می‌داده است. اهل سبزوار است و سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم هم متعصب در تشیع. در سبزوار شیعۀ صد درصد بوده و گاهی که به هرات می‌رفته در آنجا سنی بوده و به روش اهل تسنن. واعظ هم بوده ولی تا در سبزوار بود ذکر مصیبت می‌کرد. وفاتش در حدود ۹۱۰ بوده است یعنی در اوایل قرن دهم یا اواخر قرن نهم.
 اولین کتابی که در مرثیه به فارسی نوشته شده، همین کتاب است که در ۵۰۰ سال پیش نوشته شده است.
 قبل از این کتاب، مردم به منابع اصلی مراجعه می‌کردند. شیخ مفید رضوان الله علیه "ارشاد" را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به جای دیگر نداریم... این کتاب چون اولین کتابی است که به زبان فارسی نوشته شد، لذا مرثیه‌خوان‌ها که اغلب بی‌سواد بودند و به کتابهای عربی مراجعه نمی‌کردند همین کتاب را می‌گرفتند و در مجالس از رو می‌خواندند. این است که امروز مجالس عزاداری امام حسین را روضه‌خوانی می‌گوییم... از پانصد سال پیش به این طرف اسمش روضه خوانی شده. روضه‌خوانی یعنی خواندن کتاب روضة الشهدا، یعنی خواندن همان کتاب دروغ. از وقتی که این کتاب به دست مردم افتاد، کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد.
 در شصت، هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد. تمام حرفهای روضة الشهدا را به اضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یکجا جمع کرد و کتابی نوشت به نام "اسرار الشهادة" واقعاً مطالب این کتاب انسان را وادار می‌کند که به اسلام بگرید.


منبع: حماسه حسینی،شهید مطهری، ج١، ص۵۳_۵۵

 

۲۲مرداد

 

 

ندای "مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ" حسین(ع) رشته افکارم را به هم ریخته بود؛
در لشکر مقابل، خواص و شخصیت‌هایی می‌دیدم که...،
بی‌درنگ در گوشم زمزمه‌ای پیچید؛
«حقُّ اللّه... حقُّ ولیِّ الله...»
آری، اینان بردگان دنیا را بر ولی خدا برگزیدند؛
هم حق خدا را به ائمه باطل سپردند، هم با صله و انعام امام باطل، شکم‌هایشان سیر شده بود.

 

💬 کوفی زاده