قیام حره
﷽
نقل شده هیئتی از بزرگان مدینه به سرکردگی عبدالله بن حنظلۀ غسیل الملائکه راهی شام شدند. آنها بعد از سفری طولانی به شام رسیده، به دربار یزید رفتند و مدتی در آنجا ماندند. رفتار و کردار یزید و درباریان به شدت برایشان عجیب و بغرنج بود و تازه آن موقع فهمیدند که قضیه از چه قرار است!
فهمیدند که حسین بن علی حق داشت با چنین شخصی بیعت نکند!
آنها با کولهباری مملو از غم و اندوه به مدینة الرسول برمیگردند. مردم سراسیمه و مشتاقانه منتظر خبرهای جدید از شام و دربار خلیفه به استقبالشان میروند.
یکی پرسید: چه دیدید؟
گفتند: همینقدر به شما بگوییم، مدتی که در شام بودیم، دعا میکردیم که به غضب خدا گرفتار نشویم و از آسمان بر ما سنگ نبارد.
شخص دیگری گفت: مگر آنجا چه خبر بود؟
گفتند: ما با خلیفهای روبرو شدیم که علنا شراب میخورد، قمار میکرد، سگبازی و یوزبازی و میمونبازی میکرد. او حتی با محارم خود هم زنا میکرد.
سپس عبدالله بن حنظلۀ غسیل الملائکه رو به مردم مدینه کرد و گفت: "شما چه قیام کنید یا نکنید من قیام می کنم ولو با این هشت پسر خودم."
اتفاقا همینطور هم شد و در قیام حره علیه یزید، ۸ پسرش را قبل از خودش راهی میدان کرد و بعد از شهادت ٨ فرزندش، خودش نیز به شهادت رسید.
شهید مطهری(رضوان الله علیه) بعد از نقل این داستان به نکته ظریفی اشاره کرده، میگوید: "عبدالله بن حنظله دو یا سه سال پیش از اینکه اباعبدالله از مدینه خارج شود کجا بود؟!
او آن روز آگاه نبود، بصیر نبود. باید حسین(ع) کشته بشود تا جهان اسلام تکان بخورد و تازه عبدالله بن حنظله و صدها نفر دیگر مثل او در مدینه، کوفه و جاهای دیگر چشمشان باز شود و بگویند حسین(علیه السلام) حق داشت که چنین حرفی زد.
📚حماسه حسینی،شهید مطهری، ج١، ص۷۳_۷۴، با کمی ویرایش