بارقه

روزنه ای به سوی نور

بارقه

روزنه ای به سوی نور

آخرین نظرات

اگر چادریها نبودند، ایران گلستان می شد

دوشنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۱۷ ق.ظ

 

 

در حال عبور از باغ راه اِرَم بودم که پوشش نامناسب دو خانم جوان توجهم را جلب کرد. آنها کنار پله‌های پاساژ الغدیر نشسته و مشغول گپ زدن بودند. با فاصله کمی از آنها، دو پسر جوان به تماشای این عروسک‌های بزک کرده نشسته بودند. جلو رفتم و گفتم: "لطفاً پوشش خودتونو درست کنید." 
 بعد از تذکری ساده به راهم ادامه دادم که یکی از آنها صدایم زد و گفت: "ببخشید خانم، کمی صبر کنید."
 به سمتشان برگشتم و گفتم: "بفرمایید در خدمتم."
یکی از آنها گفت: "شما چکاره‌اید؟"
پاسخ دادم؛ یه آمر. 
گفت: "مگه پیامبری که به ما می‌گی چکار کنیم و یا نکنیم." 
گفتم: "امر به معروف صرفا وظیفه پیامبر نیست، هر انسانی موظفه نسبت به منکراتی که می‌بینه، تذکر بده. " 
با لحن تندی گفت: "خب منم الان به شما میگم: کشف حجاب کنید، این چادری که به خودتون پیچوندین چیه، حال آدم رو بد می‌کنه؟"
به آرامی گفتم: "مگه شما خدایی که حکم جدید صادر می‌کنی؟" 
پاسخ داد: "ببین این محدوده حریم خصوصی من و دوستمه. شما حق نداری به حریم خصوصی ما تجاوز کنی!"
به آنها گفتم: " جامعه حریم عمومیه نه حریم خصوصی. حریم خصوصی داخل خونه است و اونجا هم هر کاری کنی کسی متعرض شما نمیشه."
او که هر لحظه عصبانی تر می‌شد یکدفعه صدایش را بلند کرد و برای جلب توجه اطرافیان بر سرم فریاد کشید و گفت: "اگه شما چادریها نبودین، ایران گلستان می‌شد."
در حالی که از شیوه برخوردش به شدت شوکه شده بودم و کمی هم از بی‌آبرویی درآوردن ترسیده بودم، بی‌خیال شده و رفتم.
فقط جای تعجب است که اگر آن روز من بر سر زنان بدحجاب فریاد کشیده بودم، این روزها فیلمِ برخوردِ تند من در فضای مجازی دست به دست می‌شد و خودی و غیر خودی، رفتارم را قضاوت و محکوم می‌کرد ولی نمی‌دانم چرا وقتی قصه برعکس می‌شود؛ نه دوربینی است نه...

 

۰۱/۰۵/۳۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی