بارقه

روزنه ای به سوی نور

بارقه

روزنه ای به سوی نور

آخرین نظرات
  • ۲۷ فروردين ۰۳، ۱۲:۵۶ - Boshra _p
    عالی

عاقبت بخیری دزد

يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۳۳ ب.ظ


عاقبٺ‌بخیرےدزد

 

در زمان رسول خدا (ص)، در شهر مدینه مردى بود با چهره اى آراسته و ظاهرى پاک و پاکیزه، آنچنان که گویى در میان اهل ایمان انسانى نخبه و برجسته است. او در بعضى از شب ها به دور از چشم مردمان به دزدى مى رفت و به خانه هاى اهل مدینه دستبرد مى زد...

 شبى براى دزدى از دیوار خانه اى بالا رفت، دید اثاث زیادى در خانه قرار دارد و جز یک زن جوان کسى در آن خانه نیست! پیش خود گفت: امشب شانس با من یار شده هم این همه اثاث قیمتى، هم یک خانم جوان و زبیارو!

در این حال و هوا بود که ناگهان برقى غیبى به دل او زد، آن برق راه فکرش را روشن ساخت و در اندیشه فرو رفت.

- مگر من بعد از این همه گناه و معصیت و خلاف و خطا به کام مرگ دچار نمى شوم؟

-مگر بعد از مرگ خداوند مرا مواخذه نمى کند؟

- آیا در آن روز مرا از حکومت و عذاب و عقاب حق راه گریزى هست؟

پس از کمی فکر کردن به سختى پشیمان شده و با دست خالى به خانه برگشت.

 وقتی هوا روشن شد، با همان چهره غلط انداز و لباس نیکان و صالحان به محضر پیامبر(ص) آمد و در حضور آن حضرت نشست، ناگهان مشاهده کرد صاحب خانه شب گذشته، یعنى آن زن جوان به محضر پیامبر شرفیاب شد و گفت: زنى بدون شوهر هستم، ثروت زیادى در اختیار من است، قصد داشتم شوهر نکنم، شب گذشته به نظرم آمد دزدى به خانه ام آمده، اگرچه چیزى نبرده ولى مرا در وحشت و ترس انداخته، جرات اینکه به تنهایى در آن خانه زندگى کنم برایم نمانده، اگر صلاح مى دانید شوهرى براى من انتخاب کنید.

  حضرت به آن دزد اشاره کردند، آنگاه به زن فرمودند که؛ اگر میل دارى تو را هم اکنون به عقد او درآورم؟

زن جوان پاسخ داد: از جانب من مانعى نیست.

حضرت بعد از کسب رضایت، زن را براى آن دزد عقد کرد و آنها با هم به خانه رفتند. مرد جوان داستان تحولش را براى زن گفت که؛ آن دزد من بودم و اگر دست به دزدى زده بودم و با تو چند لحظه بسر مى بردم، هم مرتکب گناه مالى شده بودم و هم آلوده به معصیت شهوانى و بدون شک بیش از یک شب به وصال تو نمى رسیدم آن هم از طریق حرام، ولى چون به یاد خدا و قیامت افتادم و نسبت به گناه صبر کردم و دست به جانب محرمات الهیه نبردم، خداوند چنین مقدر فرمود که امشب از درب منزل وارد گردم و تا آخر عمر با تو زندگى خوشى داشته باشم.

📚عرفان اسلامی، استاد حسین انصاریان، با اندکی تغییر

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی