بارقه

روزنه ای به سوی نور

بارقه

روزنه ای به سوی نور

آخرین نظرات

۱۳ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

۲۰مرداد

 

"سلام بر حسین، همو که بزرگوارانه خون قلب خود را در راه محبوبش بخشید و ثارالله شد..."

این نه سلام منِ ناچیز، که سلام امام حیّ، مهدی زهراست؛ به جدّ غریبش، حسین!

آقای غریبم! در قربانگاه کربلا، بر تو و یارانت چه گذشت که فرزندت، حجت‌بن‌الحسن(عج)، هر صبح و شام در ماتمت خون گریه می‌کند؟!

کدام رخداد بزرگ؟

کدام امر عظیم باید برای بشر رقم می‌خورد که خون قلب تو بهایش شد؟!

گویی حق به محاق رفته بود و آشکار شدنش، خونی پاک طلب می‌کرد

آری! تو خون خدایی و بهای تشخیص حق از باطل.

تو خون خدایی و با تو، پرده‌های شک و تردید فرو می‌ریزد.

تو خون خدایی و با تو، چهرهٔ تزویر و ریا فاش می‌شود و حقیقتٍ دین خودنمایی می‌کند.

و تو ای انسان! قدر خویش بدان،

و قدر عزیزترین خونِ به‌ناحق‌ریخته در صحرای کربلا؛

همو که خونش، رهین هدایت تو شد،

تا از تاریکی جهل رسته و راه سعادت و نجات بپیمایی...

✍️بارقه

 

 

۱۸مرداد

 

کوفه؛

 شهری که زبان مردمانش به مدحِ یزید مشغول است و قلم نویسندگانش برای حسین (ع) می نویسد...

اما وفاداریشان به کیسه های زر بیش از  کاغذپاره هایی است که می نگارند.

✍🏻#بارقه

۱۳مرداد

 

الشرید؛ ای آواره از شهر و دیار خویش!

الطرید؛ ای رانده شده از حقّی که خدایت مقرّر کرده بود!

الفرید؛  ای تنها و غریب و بی‌یاور!

و الوحید؛ و  ای یگانه حجّتِ قاطع خدا!

امروز باید از تو نوشت...

از غم غربت و تنهایی ات...

ای مصداق اتم آیه ولایت...

می بینی که؛

عجیب خودمان را به غفلت زده و به یک تبریک ساده دلخوشیݦ...

از کوچه‌های غدیر می گذریݦ، ایام الله غدیر تا مباهله را خوب روایت می کنیم ولی یقین هامان شتک زده...

هنوز باور نکرده ایم " بقیةُ اللّه خَیرٌ لَکم" را...

هنوز دلخوشیم به آمدݧ و رفتن ها تا گره از کارمان واشود...

غافل از اینکه؛

تا تو نیایی گره از کار بشر وا نشود...

24 ذی الحجه

✍️بارقه