حرمسرای رامین
حرمسرای رامین
دوره کارشناسی در دانشگاه محلات، بودم. خوابگاهمان از دانشگاه فاصله زیادی داشت و هر روز باید این مسیر طولانی را برای رفتن به دانشگاه طی میکردیم. در کنار بچههای خوابگاه، دوران خوشی داشتیم. انصافا دوستان خوبی بودند اگر چه گاه شیطنتهایی داشتند که با باورهای دینی من ناسازگار بود. رامین یکی از آنها بود. ناگفته نماند که رامین نام مستعاری است که بنا به دلایلی من برایش انتخاب کردم.
او پسری پر شور و شر، مهربان و شوخ طبع بود. به قول خودش هر جایی که قدم میگذاشت، شماره موبایلی به او پیشکش میشد و او هم دست رد به سینه هیچ کس نمیزد. طفلی آن دخترها که خود را شیرین و رامین را فرهاد تخیل میکردند!
یکی از تفریحات جذاب ما در خوابگاه، بازی شطرنج بود. اکثر بچهها هم عشق شطرنج بودند از جمله آقا رامین.
یک شب هنگام بازی، یکی از شیرینهای خیالی دلتنگ فرهادش میشود و فرهاد هم که غرق شطرنج بود، گوشی خود را به طرف یکی از بچهها گرفت که روی تخت لم داده بود و بازی را تماشا میکرد و گفت: بیا چند دقیقهای با این دختر خانم چت کن تا بازیام تمام شود. اسمش... است. فقط مراقب باش سوتی ندهی.
چشمان همه از تعجب گرد شد اما وقتی گوشی در هوا چرخید، خندهی مشمئز کننده بچهها فضای اتاق را پر کرد. آن لحظه واقعا دلم برای آن دختر طفلی سوخت ولی خب کاری هم از دستم بر نمیآمد. غم سراسر وجودم را به کورهای از آتش تبدیل کرد و به ناچار سکوت کردم. سکوتی مرگبار برای نوامیسی که ناآگاهانه اسیر و گرفتار هوسبازیهای مجازی میشوند. سکوتی مرگبار برای جوانانی که مسیر آرامش روحی خود را در سواحل هوا و هوس جستوجو میکنند.
روزها گذشت و رامین به دلایل نامعلومی از داشتن این همه شیرین کلافه شد. اینکه حجم بالای درسها یا تنوعطلبی رامین و یا تحول روحی سبب این تغییر شد، برای من هرگز مشخص نشد.
رامین در نهایت دست به یک ابتکار عجیب و غریب زد تا برای همیشه از شر این دخترکهای بیچاره خلاص شود.
به دنبال تصمیم حیرتانگیزش، گروهی در تلگرام ایجاد کرد و اسم گروه را حرمسرای رامین گذاشت. او تک تک دختران را به گروه دعوت کرد.
دخترکان بیچاره وقتی وارد گروه میشدند و به اصل قصه پی میبردند که فرهاد خیالیشان توهمی بیش نبوده، با فحش و ناسزا گروهش را ترک میکردند.
✍️بارقه
پ. ن. این ماجرا واقعی است و برادر دانشجویی که البته از محارم بنده است برایم تعریف کرده.
سلام
متن جالبی بود و تاثیرگذار.
ای کاش دختران معصوم کشورمون قدری فکر میکردن تا در دام افراد هوسبازی که نقابهای خوش آبورنگ به چهره میزنن و واژه عشق رو لکهدار میکنن، گرفتار نشن.