کاروان بعد از دو ساعت حرکت در جاده های پر پیچ و خم، سرانجام به مقصد رسید. با بلند شدن صدای بیسیم، مسئول اتوبوس، آقای حسینی کش و قوسی به بدنش داد و رو به مسافران کرد و گفت: اینجا یک ربع توقف می کنیم کسانی که وضو ندارند، وضو بگیرند و منتظر بمانند.
بعد از پیاده شدن، تابلویی خودنمایی میکرد: "اینجا قدمگاه شهداست، با وضو وارد شوید." جمعیت زیادی در حال رفت و آمد بودند و نوای آهنگران با زمینه ای از تیر و ترکش در سرتاسر مسیر حال و هوای خاصی ایجاد کرده بود.
بالاخره انتظار به سر آمد و مسئول اتوبوسمان، آقای حسینی دستور حرکت داد.
کاروانیان با گذشتن از دروازه،